کوتاه کردن مو
بهادر عزیز و دوست داشتنیم امروز صبح ساعت 11 وقت ارایشگاه داشتی تا بعد از یک سال موهاتو کوتاه کنیم طبق معمول همیشه بابا شاهد ما رو همراهی نکرد و من با تو به دنبال خاله شیما رفتیم و سه تایی رفتیم برای کوتاه کردن موهای سر شاهزاده پسر مثل دفعه قبل از سر و کول ما بالا رفتی تا اخر موها کوتاه شد فکرشو بکن سه نفر کمک میکردیم تا بشه موهاتو کوتاه کنیم بلاخره کوتاه شد اینم اقا بهادر روز قبل از کوتاه کردن مو بهادر نگو یک دسته گل تر و تمیزو تپل و مپل بهادر عزیزم دیگه فکرشو نکن موهات دیگه کوتاه شد اره عزیزم بخند که این خنده ها جان دوباره به من میدهد ...
نویسنده :
سپیده
16:21